P4

لباس پوشیدم تا برم تیمارستان
علامت ا/ت:علامت ته/
:الو موفرفریم (درحالی که بغض تو گلوم بود سعی کردم خودمو خوب نشون بدم)
/لطفا درست حرف بزن اسم من تهیونگه
:اما تو دوست داشتی تهیونگ ته ته ام چی شدی
/میام دنبالت صحبت کنیم
:باشه باشه عشقممم
از زبان ا/ت
با اینکه آماده شده بودم برم تیمارستان بازهم لباسامو عوض کردم قرار بود بعد مدت ها ته رو ببینم لباس خوشگل پوشیدم(چهره اش اسلاید آخر هست آرایش نه ها چهره اش لباسو مو و کفش هاش هم همینطور)
از زبان ته
لباسامو پوشیدم(تو اسلاید ها)و راه افتادم
تو ماشین علامت ا/ت:علامت ته-
:عزیزم خیلی دلتنگت بودم
-این چه لباسیه پوشیدی ها (باداد)
برم عوضش کنم
-خودم باهات میام چه چیز درست میدم تنت کنی
:اوکی
:پیاده شدیم رفتیم بالا
-اینو بپوش زود تا بریم عروسی نمیری کفش و مدل موهاتم درس کن(کل استایلش تو اسلاید آخر)
تو ماشین:
:موفرفریم
-هوم
:چرا قهری
-قهوه میگیرم صحبت میکنیم
:پیاده شد گوشیش زنگ خورد رو گوشیش نوشته بودMy Love 💕 اما من که بهش زنگ نمیزدم قلبم شکست خواستم پیاده شم که سوار ماشین شد و دستم رو گرفت
-کجا
:گوشیت زنگ خورد
:وقتی دید کی زنگ زده بوده یه لحظه خشکید
-میریم خونه ی من صحبت میکنیم
:میخوام برم با داد
-خفه شو ماشین رو روشن کردم و راه افتادیم
تو خونه
-ببین من نمیزارم تو بری اونم دوس دخترم بود
:با اشک ریختن گفتم ب ب باشه موف فر ف ف فریم
-اسم دوس دخترم لینا بود موقعی که میخواستم بیام پس ا/ت خیلی اینلینا تحریکم کرد الانم مجبور بودم با ا/ت خودم رو راحت کنم
:دستم رو گرفت و اهم اهم اهم (هرکی خواست پی وی)
صبح بیدار شدم
-صبح بخیر
:ص ص صبح بخیر
-چرا ازم میترسی
:م م من دیگه برم لباسام رو عوض کردم و داشتم میرفتم که یادم اومد واییییی دیروز نرفتم تیمارستان خلاصه تو راه داشتم قدم میزدم و میرفتم سمت تیمارستان هوف چقدر بدبختم بغض تو گلوم بود اما چون دم دم تیمارستان بودم قورتش دادم و رفتم ت
سلام جونکوک
/گوشی رو بده
:بیا
/برو پیش لیا و بهم زنگ بزن
:دست خودم نبود اومدم بگم نه که چشاشو دیدم و گفتم چشم
/خوبه
:اومد جلو و لبامو بوسید دست خودم نبود همراهیش کردم
/برو
:با با باش
تو راه حالم بد شد و سیاهی